براي دخترم
آسمان من
زمین بی حد و اندازه من
خودِ من
دخترک رویاهای تمام نشدنی من
حس میکنم
هر شب در تو زاده میشوم
در میان هرم نفس هایت
جان میدهم
از نو
متولد میشوم
در آغوشم بگیر
سالهاست
خودم را در تو جستجو میکنم
......
حس میکنم مادرم در تو متولد شده است
به دامانم بیا
به دامانت بکش مادرت را در خردسالی میان دستان کوچکت !
دخترک زیبای من
زمین و آسمان من
مهر و ماه من
رویای با تو بودن در من از بین نمیرود ؛ واقعی نمیشود!
هر شب صورتت را لمس میکنم
حس میکنم خوابم!
آیا این تویی که از من متولد شده ای؟
یا من هر دم از حیرت و تعجب معجزه بودنت در تو زاده میشوم؟
کودکی ام دوباره بازگشته
با تو کودکی خواهم کرد
پا به پایت تا آتشکده ی نوجوانی دوباره ام خواهم دوید
باتو دوباره بالغ خواهم شد
دوباره عاشق خواهم شد
دوباره زندگی خواهم کرد .............................
عشق من
عشق اول و آخر من
عشق حقیقی من
من تو را آسان نیاوردم به دست