كودكانههاي دخترم 3
كتاب مهمانهاي ناخوانده را براي اولين بار داشتم براش مي خوندم داستان شيرين و زيبايي كه همه ما دوستش داريم مامان : مادربزرگ مهربون تو خونهاش خوابيده بود بارون ميومد يه دفعه در خونه تق و تق و تق به صدا درومد در اينجا مامان صحنه داستان شبيهسازي مي كنه و ميره پشت در ورودي ساختمان و در ميزنه تق تق تق سرك ميكشه و ميگه من گنجيشك اشي مشي ام بارون مياد خيس شدم بيام تو خونتون مادربزرگ مهربون در اينجا پارميس بلند شد و بدو و بدو رفت .............................. مامان: پارميس داريم كتاب مي خونيم كجا ميري؟ چند ثانيه بعد پارميس با يك عدد دستمال كاغذي برگشته و تند و تند شروع ميكنه به خشك ...
نویسنده :
سارا
9:58